سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گل گندم

دل نوشته هایی از جنس بلور

چش گذاشتم که بری قایم بشی

اما هیچوقت دیگه پیدا نشدی

تو همون رود غریبی که یه روز

رفتی و قسمت دریا نشدی

چشامو بسته بودم گمت کنم

وقتی پیدا شدی پیشت بمونم

من می خواستم که توی نبودنت

قدر بودنت رو بیشتر بدونم

اما تو رفته بودی از پیش من

 یه جایی که دیگه پیدات نکنم

یه جایی که من دیگه نبینمت

یه جایی که یاد چشمات نکنم

اما هر شب تو میای به خواب من

وقتی چشمامو می بندم پیشمی

گل من هر گلی رو بو می کنم

وقتی تو نگاش می خندم پیشمی

چش گذاشتم که بری قایم بشی

گفتی شاید دیگه پیدا نشدم

من همون چشمای بسته ای بودم

که با رفتنت دیگه وا نشدم

 


نوشته شده در سه شنبه 91/5/24ساعت 2:58 عصر توسط گندم نظرات () |

Design By : Mihantheme